نونِ نوشتن

بند زبان را ببندیم و بال اندیشه را بگشاییم

نونِ نوشتن

بند زبان را ببندیم و بال اندیشه را بگشاییم

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آخرین سخنرانی رندی پش» ثبت شده است

چند ماه پیش درصدد نوشتن رزومه ای برای شرکت در یک دوره کوتاه بودم. خب همون اول یه سرچ در گوگل راجع به نوشتن رزومه کردم و نمونه های مختلف و زیادی دیدم، اما چیزی که نظرم رو به خودش جلب کرد و در کتاب آخرین سخنرانی هم بخشی ش رو دیدم جای خالی نوشتن راجع به شکست ها بود. در همه ی رزومه ها از افتخارات و جوایز و دوره هایی که قبلا گذروندی و نمره های مرتبط و مسایل مثبت خیلی میشد دید اما جایی برای نوشتن شکست ها نبود. اینکه فردی در چه دوره هایی چه شکستی رو متحمل شده یا چه درس هایی گرفته از اون یا اون شکست باعث چه تغییراتی شده و یا حتی چه شکست هایی در تجارب قبلی اش داشته که فرد رو مطمئن میکنه در این شغل یا دوره، عملکرد بهتری(منجر به پیروزی) خواهد داشت؟

رَندی پُش که در نوشته قبلی راجع بهش نوشتم، در دانشگاه برای هرتیم که بهترین شکست رو هم داشته جایزه ای تخصیص میداد. یعنی مشخص میکردن کدوم تیم با توجه به چه هدف ها و ابزارهایی شکست رو تجربه کرده و به بهترین اون ها یه عروسک پنگوئن میدادن. دلیل انتخاب پنگوئن هم این بوده که باید اولین پنگوئن به آب بپره تا  بقیه بدونن حیوان شکارگری اون دور و اطراف نیست. از ماجرای پنگوئن ها میشه این رو فهمید که حتی به فرض شکارشدن اولی، بقیه جان سالم به در میبرن. مطمئنا روزی اگر بخوام از کسی سوالی بپرسم قبل از موفقیت هاش از شکست ها و رویهای شکست خورده اش میپرسم.درضمن نوشتن رزومه بیشتر از همیشه به آدم میفهمونه که مقصدی تو زندگی نیست و زندگی همون سفر،همون جاده یا همون مسیری که داریم هر لحظه طی میکنیم چون تمام افتخارات در بهترین صورت آکادمیکشون تبدیل میشن به چند کلمه(به عنوان مثال برنده جایزه نوبل شیمی 2018 به پاس. . .)عمری کار و زندگی و تلاش و کوشش مطمئنا اگر برای اون یک عنوان باشه(احتمالات کسب اون عنوان رو هم حساب کنید) به احتمال بالا عمر لذت بخشی نخواهد بود. زندگی همین سفر و لحظه هایی ان که داریم، به بعد کنکور،بعد سربازی، بعد کار،بعد ازدواج، بعد بچه دارشدن، بعد بزرگ شدنشون، بعد ازدواج کردنشون، بعد دیدن سالم نوه، بعد ملاقات صمیمانه با حضرت عزراییل(احتمالا بعضی ها تا در بغل حوریان و غلمان بهشتی آروم نگیرند مطمئن از لذت بردن از زندگی نمیشن)موکولش نکنیم. از زندگی لذت ببریم و به تعداد شکست هایی که خوردیم فکر کنیم و ازشون استفاده کنیم تا به کامیابی(نه صرفا پیروزی) در زندگی برسیم.


پی نوشت: از صدرا صفادوست عزیز بابت حل مشکل تایپ یکی از حروف که باعث میشد خیلی کلمه های جایگزین پیدا کنم، ممنونم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۶ ، ۱۶:۱۶
بهنام فلاح

پیش نوشت: ایده اصلی این متن از خبر مبتلا شدن مریم میرزاخانی به سرطان اومد تو فکرم. ریاضیدان 40ساله با کلی افتخارات که میدونید(اگر نمیدونید هم خب مطالب و گفت و گوهایی ازش میتونید در اینترنت ببینید).امیدوارم که حالش رو به بهبودی باشه یا حداقل سرطان خوش خیمی باشه تا بتونه مداوا بشه و به وضعیت عادی برگرده.

متن اصلی: سی تی اسکن رو میبینم. به دقت نگاه میکنم و می شمارم؛ یک، دو، سه و ... ده تا غده در کبدم هست. تشخیص پزشکان سرطان لوزالمعده است.صرفا 4درصد از افراد میتونن ازین بیماری جا سالم به در ببرند. عمدا فعل های بالارو با اول شخص مفرد نوشتم تا بدونیم هرکدوم از ما میتونیم روزی در اون وضعیت باشیم. فرض کنید 3تا بچه پنج، سه و یک ساله هم داشته باشید و فقط شش ماه در این دنیای فانی فرصت زیست داشته باشید؛ با زن/مرد مورد علاقه تون هم ازدواج کرده باشید و بدونید آخرین تولدش رو میتونید جشن بگیرید یا همسرتون آخرین هدیه تولدتون رو باید بهتون بده؟(خیلی تلخ شد؟!) خب الان چیکار میکنید؟ برای این فرصت باقی مانده چه چیزی میاد توذهنتون؟

امروز شاید بعد مدت ها نشستم و کتابی رو تموم کردم. کتاب ((آخرین سخنرانی)) از رَندی پُش استاد علوم کامپیوتر دانشگاه کارنگی ملون که در 47 سالگی فهمید سرطان لوز المعده اش به مرحله بدون درمان رسیده و باید حیات فانی را بدرود گوید .وقتی این رو میفهمه که فقط 6ماه فرصت داره دو راهکار میاد جلوش: یا اینکه با غم و غصه و اندوه این فرصت رو  بسوزونه یا هم اینکه تجربیات و آموخته هاش رو مثل انداختن یه نامه توی بطری به دریا، به دست آیندگان و بچه هاش برسونه. اون به خوبی میدونسته که مرگ انسان هارو متمایز نمیکنه چون به هرحال همه میمیرن اما همه زندگی نمی کنند. ازهمون روز ها شروع میکنه به ضبط ویدیو هایی برای بچه هاش در آینده بدونن پدرشون چی فکر میکرده و قرار بوده چیا بهشون بگه(البته که همش رو نمیشه تو ویدیو ضبط کرد و گفت). و همچنین دانشگاه کارنگی ملون برای همه استاد ها درزمان بازنشستگی سخنرانی ترتیب میداده تا  دستاورد های حرفه ای و شخصیشون رو ارایه بدن. فرق ایشون با بقیه این بود که این واقعا آخرین سخنرانی ش بوده. کتاب در 6 فصل تنظیم شده و راجع به نحوه مواجهه شدن با این بیماری و نقش جِی (همسرش) و نحوه گذران زندگی و ماجراها و درس های آموخته ش از زندگی است. این کتاب در بهبود مدل ذهنی شما در نوع نگاه به مرگ،زندگی و کودکی و نحوه رویاپردازی بسی موثر خواهد بود. درضمن رندی از اینکه سرطان گرفته تا اینکه با ایست قلبی یا تصادف مواجه بشه راضی تره. چون بهش چند ماه فرصت این رو داده که تدریجی از خانواده ش جدا بشه، با همسرش به سفرهایی بره که اصلا قبلا نمیرفته و قدر زندگی رو بسیار بسیار بیشتر بدونه. البته روز ها وشب های بی قراری زیادی هم داشتن و همه چیز هم به خوبی و خوشی نبوده اما استقامت و پایداری ش مثال زدنیه.در جهت حمایت از ناشر و مترجم و بخش نشر چه بهتر که کتاب رو بخرید و بخونید.

آخرین سخنرانی،نشر دایره،مترجم صدیقه ابراهیمی

. . . .دیوارهای بلند را نساخته اند تا مانع رسیدن ما به رویاهایمان شوند. دیوارها را ساخته اند تا با سخت کوشی و عبور از آنها، به خود و دیگران نشان دهیم که رویاهایمان چقدر برایمان مهم هستند. دیوارها مانع ما نیستند. دیوارها وجود دارند تا مانع کسانی شوند که به اندازه ی ما، رویاهایشان را دیوانه وار دنبال نمیکنند

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۶ ، ۲۲:۵۲
بهنام فلاح