نونِ نوشتن

بند زبان را ببندیم و بال اندیشه را بگشاییم

نونِ نوشتن

بند زبان را ببندیم و بال اندیشه را بگشاییم

آخرین سخنرانی

پنجشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۶، ۱۰:۵۲ ب.ظ

پیش نوشت: ایده اصلی این متن از خبر مبتلا شدن مریم میرزاخانی به سرطان اومد تو فکرم. ریاضیدان 40ساله با کلی افتخارات که میدونید(اگر نمیدونید هم خب مطالب و گفت و گوهایی ازش میتونید در اینترنت ببینید).امیدوارم که حالش رو به بهبودی باشه یا حداقل سرطان خوش خیمی باشه تا بتونه مداوا بشه و به وضعیت عادی برگرده.

متن اصلی: سی تی اسکن رو میبینم. به دقت نگاه میکنم و می شمارم؛ یک، دو، سه و ... ده تا غده در کبدم هست. تشخیص پزشکان سرطان لوزالمعده است.صرفا 4درصد از افراد میتونن ازین بیماری جا سالم به در ببرند. عمدا فعل های بالارو با اول شخص مفرد نوشتم تا بدونیم هرکدوم از ما میتونیم روزی در اون وضعیت باشیم. فرض کنید 3تا بچه پنج، سه و یک ساله هم داشته باشید و فقط شش ماه در این دنیای فانی فرصت زیست داشته باشید؛ با زن/مرد مورد علاقه تون هم ازدواج کرده باشید و بدونید آخرین تولدش رو میتونید جشن بگیرید یا همسرتون آخرین هدیه تولدتون رو باید بهتون بده؟(خیلی تلخ شد؟!) خب الان چیکار میکنید؟ برای این فرصت باقی مانده چه چیزی میاد توذهنتون؟

امروز شاید بعد مدت ها نشستم و کتابی رو تموم کردم. کتاب ((آخرین سخنرانی)) از رَندی پُش استاد علوم کامپیوتر دانشگاه کارنگی ملون که در 47 سالگی فهمید سرطان لوز المعده اش به مرحله بدون درمان رسیده و باید حیات فانی را بدرود گوید .وقتی این رو میفهمه که فقط 6ماه فرصت داره دو راهکار میاد جلوش: یا اینکه با غم و غصه و اندوه این فرصت رو  بسوزونه یا هم اینکه تجربیات و آموخته هاش رو مثل انداختن یه نامه توی بطری به دریا، به دست آیندگان و بچه هاش برسونه. اون به خوبی میدونسته که مرگ انسان هارو متمایز نمیکنه چون به هرحال همه میمیرن اما همه زندگی نمی کنند. ازهمون روز ها شروع میکنه به ضبط ویدیو هایی برای بچه هاش در آینده بدونن پدرشون چی فکر میکرده و قرار بوده چیا بهشون بگه(البته که همش رو نمیشه تو ویدیو ضبط کرد و گفت). و همچنین دانشگاه کارنگی ملون برای همه استاد ها درزمان بازنشستگی سخنرانی ترتیب میداده تا  دستاورد های حرفه ای و شخصیشون رو ارایه بدن. فرق ایشون با بقیه این بود که این واقعا آخرین سخنرانی ش بوده. کتاب در 6 فصل تنظیم شده و راجع به نحوه مواجهه شدن با این بیماری و نقش جِی (همسرش) و نحوه گذران زندگی و ماجراها و درس های آموخته ش از زندگی است. این کتاب در بهبود مدل ذهنی شما در نوع نگاه به مرگ،زندگی و کودکی و نحوه رویاپردازی بسی موثر خواهد بود. درضمن رندی از اینکه سرطان گرفته تا اینکه با ایست قلبی یا تصادف مواجه بشه راضی تره. چون بهش چند ماه فرصت این رو داده که تدریجی از خانواده ش جدا بشه، با همسرش به سفرهایی بره که اصلا قبلا نمیرفته و قدر زندگی رو بسیار بسیار بیشتر بدونه. البته روز ها وشب های بی قراری زیادی هم داشتن و همه چیز هم به خوبی و خوشی نبوده اما استقامت و پایداری ش مثال زدنیه.در جهت حمایت از ناشر و مترجم و بخش نشر چه بهتر که کتاب رو بخرید و بخونید.

آخرین سخنرانی،نشر دایره،مترجم صدیقه ابراهیمی

. . . .دیوارهای بلند را نساخته اند تا مانع رسیدن ما به رویاهایمان شوند. دیوارها را ساخته اند تا با سخت کوشی و عبور از آنها، به خود و دیگران نشان دهیم که رویاهایمان چقدر برایمان مهم هستند. دیوارها مانع ما نیستند. دیوارها وجود دارند تا مانع کسانی شوند که به اندازه ی ما، رویاهایشان را دیوانه وار دنبال نمیکنند

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۴/۲۲

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی