نونِ نوشتن

بند زبان را ببندیم و بال اندیشه را بگشاییم

نونِ نوشتن

بند زبان را ببندیم و بال اندیشه را بگشاییم

۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

      در گذر از جلوی لاله پارک(برای دوستان از شهرهای دیگر عرض کنم که لاله پارک یک مجتمع شاید کوچکتر از کوروش و پالادیوم در تهران باشد) و در ترافیک همیشه مانا ی آخرهفته اش یک بیلبورد تبلیغاتی خیلی نظرم رو جلب کرد:

بی ام و

     

      تبلیغ روی بیلبورد مربوط به کاپشن چرم و کفش و کیف مسایل روزمره نبود، همانطور که در عکس میبینید دو عکس شیک و براق که البته دوربینم چندان کیفیت خوبی برای تصویر گرفتن نداشت رو زدن روی بیلبورد، به ذهنم اومد خب؛ لزوما من آموزش مدیریت کسب وکار ندیدم و در ارتباط با روش های تبلیغات موثر و هزینه های سازمان و این مسایل اطلاع چندانی ندارم، صرفا دوتا مساله نظرم رو جلب کرد:

       اولی اینکه پیام تلگرامی مضمون بر این بود که روزی از مالکان کارخانه لامبورگینی پرسیدند چرا تبلیغی در تلویزیون ندارید؟ اونام گفتند که کسایی که پول خریدن لامبورگینی رو دارند لزوما به تلویزیون نگاه نمی کنند(احتمالا در صورت داشتن وقت برای تفریح هم تلویزیون، گزینه تک رقمی شون هم نخواهد بود)

       دومین مساله این بود که در همون ترافیک دور و برم رو نگاه کردم، تا نوع ماشین های دور و برم رو ببینم، به ندرت در اون ترافیک ماشینی به قیمت 200میلیون تومان به چشمم میخورد، با یک تخمین از نزدیک به 15ردیف 10تایی ماشین حتی 3عدد هم ماشین با قیمت مذکور وجود نداشت.(صرفا فضای نمونه ام همون محل بود.داخل شهر میدونم ماشین گرون تر ازین حرفا هست)

       خب شاید تا الان متوجه شده باشید چی خواستم بگم ولی خب از بابت تمرین نوشتن باید عرض کنم محضرتون که به سایت نمایندگی بی ام و هم رفتم و متوسط قیمت ماشین ها 500میلیون تومان بود، حالا شما خودتون رو بذارید جای یک فردی که به عنوان مثال حاضر و قادر است 500میلیون پول برای ماشین بده(احتمالا تا اونموقع چنین فردی با انواع اقسام برندها آشناست و از پشت کوه نیومده)و داره از زیر این بیلبورد اگه سرعتش زیاد نباشه و ببینه این رو رد میشه، واقعا آیا میگه: ای وای چه خوب شده اینجا بی ام و بود؟ چرا تا الان نشناخته بودمت؟ تو کجا بودی تا حالا؟وای 500میلیونم مونده بود تو یادم انداختی؟

و سوالاتی که ذهن منو درگیر خودش کرده:

چند درصد از قشری که میتونند ماشینی با چنان قیمت ها بخرند از زیر اونجا رد میشن؟

اثربخشی اون تبلیغات چقدر بوده؟(با ثابت بودن شرایط چقدر اون بیلبورد ها برای افزایش فروش یا عرضه برند موثر بوده؟)

آیا بی ام و واقعا نیازی به تبلیغ با بیلبورد در جامعه فعلی ایران داره؟یعنی یا ناشناخته است یا مطرح نبوده یا برای افزایش فروش بوده؟

        و مهمتر از همه این که آیا این نمایندگی های بزرگ که خب از لحاظ مالی به قطع وضعیت خوبی دارند چقدر با روش های بازاریابی آشنایی دارند؟ و یه لحظه فکر کردم که به قطع اگر دیدگاه ما در استفاده از مسایل روز علمی عوض نشه با وجود امکانات و پول میتونیم بی ام و رو هم در این مرزهای جغرافیایی به چالش ناکارآمدی بکشونیم؛ احتمالا این وسط کسی که سود برده شهرداری و شرکت مشاوره عزیز بوده و باقی جهت دلخوشی و رفع بیکاری پنهان اقدام به این موضوع کردن.

پس نوشت: اگر دوستی در ارتباط با اثربخشی این نوع تبلیغات مطلعه بهم بگه تا نظراتم رو اصلاح کنم در صورت لزوم.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۲۴
بهنام فلاح

     آن چه که امروز مرا به نوشتن این مطلب واداشته است اندیشیدن به این موضوع است که چرا در بیشتر عرصه ها و شئون بشری(سیاست،فرهنگ،هنر و...)انسان سال ۲۰۱۷ میلادی این قدر سطحی به مسائل نگاه میکند و از این در سطح ماندن لذت همم میبرد.

     مثلا حتی به چند قرن که نه به همین قرن ۲۰ام میلادی نگاهی بیندازیم میبینیم از سیاستمداران باهوشی چون چرچیل و روزولت ؛در سال ۲۰۱۷ رسیده ایم به دونالد جی ترامپ!! آدمی که قطع شدن باران هنگام سخنرانی اش را نظر ویژه خداوند به خودش میداند و ما ایرانیان را بیشتر از پیش یاد معجزه هزاره سوم و هاله نورش می اندازد!!

     یا اصلا از سیاست دور شویم !در عرصه هنر از هنرمندان آزادی خواهی چون جان لنون به خوانندگانی چون جاستین بیبر!

آیا با من موافق هستید؟! آیا این ها یک روند عقب گرد را نشان میدهد یا صرفا یک رویداد عادی و طبیعی است؟!

     به نظرم اصالت تفکر بشری زیر سوال رفته است. با ظهور عصر تکنولوژی و ارتباطات ؛تبلیغات بی وقفه که از چپ و راست میبارند باعث میشود انسان ها کمتر فکر کنند و بیشتر همانند ماشین هایی بی اختیار هدایت شوند‌ و آن تاثیری که باید داشته باشند را نداشته باشند!

     همانند سیاهی لشکری که در جلوی صحنه نقش آفرینی میکند ولی توسط کارگردان از پشت صحنه به بازی گرفته میشوند!

هر چه باشد به نظرم باید از این بازی بیرون آمد.

سواد جمعی که متکی به اینترنت و تلویزیون باشد نتیجه ای بهتر از این نخواهد داشت!

باید بازگشت!

بازگشت به کتاب و اندیشه های مستقل!

 

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۵ ، ۱۹:۰۸
مهدی هاشمی فرهمند

سلام، سلام، سلام مجدد

     بعد از چندین ماه دیگه بالاخره تصمیم گرفتم به هر نحوی شده(حتی نصف شب ساعت 1ونیم) یه جون تازه ای به وبلاگ بدم و از آران نصیری و مهدی هاشمی عزیز هم خواهش میکنم که دیگه از بند بسیار بسیار رسمی نوشتن خودشون رو رها کنند و باز شروع کنیم از نون نوشتن تا آخرین آجر دیوار کج ثریا رو بنویسیم و بنویسیم  و بنویسیم. یک نکته ای هم باید بگم که تمام نوشته ها، نظرات، آرا، عقاید و مطالبی که مینویسیم و نشر میدیم صرفا مربوط به بازه مشخصیه که به نوشتن منجر شده  و ممکنه دچار تغییر، تعدیل، تعویض،ترکیب بشه(سست عنصر نیستیم ها، فقط به بروز رسانی عقلانی مبتنی بر وقایع و حقایق متبادر به ذهن معتقدیم)

پس نوشت: آیا میشه در دوران ترامپ و عباس جدیدی اصلا ساکت بود؟

از توجه تون ممنونم!

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۵ ، ۰۱:۴۸
بهنام فلاح