نونِ نوشتن

بند زبان را ببندیم و بال اندیشه را بگشاییم

نونِ نوشتن

بند زبان را ببندیم و بال اندیشه را بگشاییم

۳ مطلب با موضوع «به نقل از» ثبت شده است

     سلام همراهان عزیز، سال نو رو بهتون تبریک میگم، هروقت در چندسال اخیر عید نزدیک میشد یه چیزی بیشتر از تبریک های تکراری و دیدن آدم هایی که معلوم نبود تو یک سال گذشته چیکار میکردن، خوشحالم میکرد، اونم مجموعه کلاه قرمزی بود، امسال اما دیگه خبری از این هم نبود و برنامه های نوروزی باز دست خالی تر از گذشته، راه رو برای جم تی وی و دیگر شبکه های پرمحتوای عشق و عاشقی ترکیه هموارتر کردند. خودم میخواستم یه مطالبی بگم اما حرف های محمدرضا شعبانعلی عزیز رو نتونستم نیارم، به نظرم همین ها کافیه:

     مجموعه کلاه‌قرمزی، معنای واقعی «بومی سازی» است. این روزها بومی سازی را به دو معنای عجیب به کار می‌بریم. اولین کاربرد بومی سازی وقتی است که یک دانش یا یک ابزار را نمی‌فهمیم و چون نمی‌فهمیم موضوع را آنقدر ساده می‌کنیم و تغییر می‌دهیم تا به سطح فکری ما نازل شود! سپس می‌گوییم بومی شد! دومین کاربرد بومی سازی، تحمیل  سلیقه‌های شخصی به فضای رسانه‌ای به اسم بومی سازی است. در عین حال همه می‌دانیم که معنای واقعی بومیی سازی، تطبیق محتوا و شکل پیام با سلیقه‌ی مخاطب است.

     مجموعه‌ کلاه قرمزی شخصیت پردازی بومی دارد. حماقت کلاه قرمزی برای ما غریبه نیست. ببعی برای ما یادآوری می‌کند که اگر به زبان مادری حرفی برای گفتن نداشته باشیم، در زبان بیگانه هم حرف بیشتری نخواهیم داشت. پسرخاله فداکاری و مرام گذاشتن‌های بی‌حساب و کتاب و غیرمنطقی در فرهنگمان را یادآوری می‌کند. جیگر به ما الگوهای تهاجمی گفتگو را یادآوری می‌کند. گوینده‌ای که قبل از شنیدن پاسخ شنونده برای چند بار، حرف خود را با صدایی بلند و تهاجمی تکرار می‌کند. هیچکدام از شخصیت‌های این نمایش عروسکی برای ما غریبه نیستند و شاید اگر منصفانه نگاه کنیم، هر کدام از ما در بخش‌های مختلف زندگی،‌ این نقش‌های متفاوت را بر عهده گرفته‌ایم.

     درس دیگر مجموعه کلاه‌ قرمزی برای ما این است که یک ایده را نمی‌توان بارها و بارها فروخت.مخاطب در رسانه، آنقدر که ما فکر می‌کنیم فراموشکار نیست که حرف‌های سال قبل را دوباره برایش تکرار کنی و او به همان اندازه متاثر شود. شاید همین است در این مجموعه، هر سال یک شخصیت جدید با ایده‌های جدید اضافه می‌شود.

     درس سوم که البته بیش از ما برای تصمیم‌گیران صدا و سیماست،‌ تفاوت میان کسانی است که خود حرفی برای گفتن داشته‌اند و صدا و سیما برای آنها بستر رشد بوده است، در مقایسه با کسانی که صدا و سیما برای آنها بستر می‌شود و آنهاا نمی‌دانند که چه استفاده‌ای از یک «بستر» می‌توان کرد!درس چهارم برای ما منتقدان که به هر بهانه‌ای قهر می‌کنیم و تحریم می‌کنیم و به گوشه‌ی کتابخانه‌هایمان فرار می‌کنیم یا از زیرزمین‌هایی در غرب جهان، می‌نشینیم و هر چه خواستیم به شرق جهان فحش می‌دهیم! طهماسب و جبلی قهر نکرده‌اند ایستاده‌اند. مرزها و محدودیت‌ها را دیده‌اند. تهدید‌ها و خط قرمز‌ها را فهمیده‌اند و تلاش کرده‌اند با توجه به تمام محدودیت‌ها، از تمام ظرفیت‌های ممکن برای فعالیت فرهنگی خود استفاده کنند. کاری که دشوار اما پرثمر است.

     ایرج طهماسب و حمید جبلی انسانهای کوچکی نیستند. آنها در مقابل والت دیزنی و پیکسار ایستاده‌اند. مخاطب ایرانی، قطعاً کلاه قرمزی را اگر نه بیشتر از باربی و میکی ماوس و اسپایدرمن، اما کمتر از آنها دوست ندارد. اگر کاراکترهای خارجی، امروز در فرهنگ ما جا باز کرده‌اند، دلیلش غرب زدگی ما مخاطبان رسانه نیست، دلیلش دست تهی رسانه‌های ماست.اینکه هنوز مردم ما در لا‌به‌لای هزاران شبکه‌ی ماهواره‌ای، حاضرند دقایقی را صرف صدا و سیما کنند پیام مثبتی برای مسئولین رسانه‌ی ملی ماست. پیامی مبنی بر اینکه هنوز فرصت هست. صدا و سیما اگر چه سخت، اما هنوز هم می‌تواند گزینه‌‌ای برای مردم ما باشد. اگر تلاش کند مفاهیمی را که سالها «بر زبان آورده است» کمی بفهمد.

     پس سخن کوتاه باید والسلام!

 

 

 

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ فروردين ۹۵ ، ۱۱:۲۴
بهنام فلاح

متن زیر را که در ادامه ی پست قبلی از صفحه ی یکی از طنز نویسان کشورمون ابراهیم نبوی برداشتم بخونید لطفا:

 من نمی فهمم این آمریکایی های عملگرا که هر کاری را با تکرار کردن یاد می گیرند، چرا این یکی را نمی فهمند؟ دیروز دولت عربستان اعلام کرده که عامل ترورهای سن برناردینوی کالیفرنیا همین سال 2014 از عربستان سعودی بازدید کرده و زنش را همان جا گذاشته توی ساکش آورده آمریکا، که دو تایی منفجر بشوند و دنیا را از شر خودشان راحت کنند. 

یعنی اگر پاسپورت تمام تروریست های پانزده سال اخیر در آمریکا را بررسی کنند، تروریست ها یا متولد عربستان بودند، یا مصر، یا پاکستان یا امارات، کلا محل ولادت تروریست ها به پنج تا کشور نمی رسند. آن وقت به جای اینکه برای ورود و کار این تروریست های عرب یا پاکستانی مانع درست کنند، مانع ایرانی هایی می شوند که یا برای خوشگذرانی به آمریکا می روند، یا درس یا زندگی بهتر، اصلا ایرانی ممکن است ترور کند؟ اصلا ایرانی حال و حوصله این کارهای سخت و با دردسر را دارد؟ اصولا یک ایرانی به پنج دلیل با ترور و عملیات تروریستی مخالف است:
یک، باید کار با برنامه باشد و همینطوری نمی توان الکی رفت ترور کرد، ایرانی هم حوصله این سوسول بازیها را ندارد.
دو، تروریست انتحاری باید به یک چیزی اعتقاد داشته باشد، ایرانی ها هر شش ماه یک بار نظرشان عوض می شود، زن تروریست ایرانی هم تا برسد به شب عملیات یکهو دیدی شد فمینیست وسط کالیفرنیا لخت مادرزاد با خواهران اوکراینی اعلام همبستگی کرد.
سه، عملیات تروریستی پنهان کاری می خواهد، یک ایرانی اگر برای ترور هم بخواهد برود، اول به همه دوستان و فامیلش خبر می دهد، بعد هم استتوس می کند می گذارد توی فیسبوک، همه می فهمند. شما یک کودتا در ایران نام ببرید که از دو هفته قبلش لو نرفته باشد، اصلا ایرانی ها اهل مخفی کاری نیستند.
چهار، آدمی که مثل آب خوردن و به هیچ دلیلی فحش می دهد که ترور نمی کند، ترور کار آدمهای ضعیفی است که فحش دادن بلد نیستند. الآن شما یک استتوس بگذارید توی فیسبوک که امروز روز تولدم است. نیم ساعت بعد بیست تا کامنت می گذارند که « غلط کردی»، « تو گه خوردی به دنیا آمدی مزدور»، « ای خاک بر سر ما که تو به دنیا آمدی»، « به ما چه ربطی دارد که تو به دنیا آمدی، کاش مرده بودی.» طرف هم اصلا تو را نمی شناسد، ولی حال می کند به تو فحش بدهد. آدمی که بلد است فحش بدهد که دیگر ترور نمی کند.

پنج، کلا کاری که به نتیجه برسد، مطمئنا کار ایرانی نیست، مگر اینکه آن ایرانی سالها بیرون ایران زندگی کرده باشد و اصلا زبان فارسی هم از یادش رفته باشد و حداقل از آخرین قورمه سبزی، لواشک، آبگوشت، سوهان و سماورش پنج سال گذشته باشد.
نتیجه گیری امنیتی: آمریکایی ها اگر فقط سفر اتباع سعودی را به اروپا و آمریکا و اتباع اروپا و آمریکا را به سعودی کنترل کنند، شصت درصد از ترورهای جهان کم می شود.

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۴ ، ۱۸:۵۱
بهنام فلاح

پیش نوشت:این متن را در صفحه ی نویسنده ی خوب و خوش قلم مهدی یزدانی خرم دیدم، حیفم آمد شما هم نخوانید یا با این نویسنده  آشنا نشوید.

   پاپ فرانسیس در حال دعا برای جنین یک عروس حامله...کل این صفت ها در تناقض است با کاتولیسم سنتی، زنی که موقع ازدواج حامله است و اصولا برای طفلی که ازنظر کلیسا حرامزاده به شمار می آید، اما فرانسیس این قواعد را شکسته است، پدر مقدس کاتولیک ها این روزها سخن از دوران جدید می زند، از نگاه نو...قبل از او بندیکت آن روحانی عجیب در تصمیمی خارق العاده وپس از برخی افشاگری ها در باب روابط منحرف چند کشیش با پسران نوجوان اعلام کرد نمی تواند رهبر مسیحیان کاتولیک باشد؛ یک حرکت تاریخی و کنار رفت...اتفاقی که کم در واتیکان افتاده...حالا بر تپه ای که میگویند حاوی استخوان های پترس است،در کنار نمازخانه ی سیستین، پاپ جدید آشکار کودکی را دعا می کند که قبل از ازدواج شکل گرفته...چند قرن قبل را، هنری هشتم را از یاد نبریم که به خاطر عدم اجازه طلاق همسرش از کلیسای رم برید و اسقف نشین کانتربوری را مرکز مسیحیت انگلیس کرد و رم حاضر شد انگلیس را ازدست بدهد اما طلاق را قانونی نکند...تاریخ کاتولیسم پر است از این رویدادها و حالا این مرد عجیب با این رفتار خلاصه ای از تاریخ واتیکان را نقض می کند...دستش برشکم زن باردار از دل تاریخی بیرون آمده که ترکیبی است از خون،هنر،زن کشی و راز...دستی که از تغییر حرف می زند. 

 

دست تغییر

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۱۸ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۲۵
بهنام فلاح