نونِ نوشتن

بند زبان را ببندیم و بال اندیشه را بگشاییم

نونِ نوشتن

بند زبان را ببندیم و بال اندیشه را بگشاییم

۵ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

چند ماه پیش درصدد نوشتن رزومه ای برای شرکت در یک دوره کوتاه بودم. خب همون اول یه سرچ در گوگل راجع به نوشتن رزومه کردم و نمونه های مختلف و زیادی دیدم، اما چیزی که نظرم رو به خودش جلب کرد و در کتاب آخرین سخنرانی هم بخشی ش رو دیدم جای خالی نوشتن راجع به شکست ها بود. در همه ی رزومه ها از افتخارات و جوایز و دوره هایی که قبلا گذروندی و نمره های مرتبط و مسایل مثبت خیلی میشد دید اما جایی برای نوشتن شکست ها نبود. اینکه فردی در چه دوره هایی چه شکستی رو متحمل شده یا چه درس هایی گرفته از اون یا اون شکست باعث چه تغییراتی شده و یا حتی چه شکست هایی در تجارب قبلی اش داشته که فرد رو مطمئن میکنه در این شغل یا دوره، عملکرد بهتری(منجر به پیروزی) خواهد داشت؟

رَندی پُش که در نوشته قبلی راجع بهش نوشتم، در دانشگاه برای هرتیم که بهترین شکست رو هم داشته جایزه ای تخصیص میداد. یعنی مشخص میکردن کدوم تیم با توجه به چه هدف ها و ابزارهایی شکست رو تجربه کرده و به بهترین اون ها یه عروسک پنگوئن میدادن. دلیل انتخاب پنگوئن هم این بوده که باید اولین پنگوئن به آب بپره تا  بقیه بدونن حیوان شکارگری اون دور و اطراف نیست. از ماجرای پنگوئن ها میشه این رو فهمید که حتی به فرض شکارشدن اولی، بقیه جان سالم به در میبرن. مطمئنا روزی اگر بخوام از کسی سوالی بپرسم قبل از موفقیت هاش از شکست ها و رویهای شکست خورده اش میپرسم.درضمن نوشتن رزومه بیشتر از همیشه به آدم میفهمونه که مقصدی تو زندگی نیست و زندگی همون سفر،همون جاده یا همون مسیری که داریم هر لحظه طی میکنیم چون تمام افتخارات در بهترین صورت آکادمیکشون تبدیل میشن به چند کلمه(به عنوان مثال برنده جایزه نوبل شیمی 2018 به پاس. . .)عمری کار و زندگی و تلاش و کوشش مطمئنا اگر برای اون یک عنوان باشه(احتمالات کسب اون عنوان رو هم حساب کنید) به احتمال بالا عمر لذت بخشی نخواهد بود. زندگی همین سفر و لحظه هایی ان که داریم، به بعد کنکور،بعد سربازی، بعد کار،بعد ازدواج، بعد بچه دارشدن، بعد بزرگ شدنشون، بعد ازدواج کردنشون، بعد دیدن سالم نوه، بعد ملاقات صمیمانه با حضرت عزراییل(احتمالا بعضی ها تا در بغل حوریان و غلمان بهشتی آروم نگیرند مطمئن از لذت بردن از زندگی نمیشن)موکولش نکنیم. از زندگی لذت ببریم و به تعداد شکست هایی که خوردیم فکر کنیم و ازشون استفاده کنیم تا به کامیابی(نه صرفا پیروزی) در زندگی برسیم.


پی نوشت: از صدرا صفادوست عزیز بابت حل مشکل تایپ یکی از حروف که باعث میشد خیلی کلمه های جایگزین پیدا کنم، ممنونم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۶ ، ۱۶:۱۶
بهنام فلاح

پیش نوشت: ایده اصلی این متن از خبر مبتلا شدن مریم میرزاخانی به سرطان اومد تو فکرم. ریاضیدان 40ساله با کلی افتخارات که میدونید(اگر نمیدونید هم خب مطالب و گفت و گوهایی ازش میتونید در اینترنت ببینید).امیدوارم که حالش رو به بهبودی باشه یا حداقل سرطان خوش خیمی باشه تا بتونه مداوا بشه و به وضعیت عادی برگرده.

متن اصلی: سی تی اسکن رو میبینم. به دقت نگاه میکنم و می شمارم؛ یک، دو، سه و ... ده تا غده در کبدم هست. تشخیص پزشکان سرطان لوزالمعده است.صرفا 4درصد از افراد میتونن ازین بیماری جا سالم به در ببرند. عمدا فعل های بالارو با اول شخص مفرد نوشتم تا بدونیم هرکدوم از ما میتونیم روزی در اون وضعیت باشیم. فرض کنید 3تا بچه پنج، سه و یک ساله هم داشته باشید و فقط شش ماه در این دنیای فانی فرصت زیست داشته باشید؛ با زن/مرد مورد علاقه تون هم ازدواج کرده باشید و بدونید آخرین تولدش رو میتونید جشن بگیرید یا همسرتون آخرین هدیه تولدتون رو باید بهتون بده؟(خیلی تلخ شد؟!) خب الان چیکار میکنید؟ برای این فرصت باقی مانده چه چیزی میاد توذهنتون؟

امروز شاید بعد مدت ها نشستم و کتابی رو تموم کردم. کتاب ((آخرین سخنرانی)) از رَندی پُش استاد علوم کامپیوتر دانشگاه کارنگی ملون که در 47 سالگی فهمید سرطان لوز المعده اش به مرحله بدون درمان رسیده و باید حیات فانی را بدرود گوید .وقتی این رو میفهمه که فقط 6ماه فرصت داره دو راهکار میاد جلوش: یا اینکه با غم و غصه و اندوه این فرصت رو  بسوزونه یا هم اینکه تجربیات و آموخته هاش رو مثل انداختن یه نامه توی بطری به دریا، به دست آیندگان و بچه هاش برسونه. اون به خوبی میدونسته که مرگ انسان هارو متمایز نمیکنه چون به هرحال همه میمیرن اما همه زندگی نمی کنند. ازهمون روز ها شروع میکنه به ضبط ویدیو هایی برای بچه هاش در آینده بدونن پدرشون چی فکر میکرده و قرار بوده چیا بهشون بگه(البته که همش رو نمیشه تو ویدیو ضبط کرد و گفت). و همچنین دانشگاه کارنگی ملون برای همه استاد ها درزمان بازنشستگی سخنرانی ترتیب میداده تا  دستاورد های حرفه ای و شخصیشون رو ارایه بدن. فرق ایشون با بقیه این بود که این واقعا آخرین سخنرانی ش بوده. کتاب در 6 فصل تنظیم شده و راجع به نحوه مواجهه شدن با این بیماری و نقش جِی (همسرش) و نحوه گذران زندگی و ماجراها و درس های آموخته ش از زندگی است. این کتاب در بهبود مدل ذهنی شما در نوع نگاه به مرگ،زندگی و کودکی و نحوه رویاپردازی بسی موثر خواهد بود. درضمن رندی از اینکه سرطان گرفته تا اینکه با ایست قلبی یا تصادف مواجه بشه راضی تره. چون بهش چند ماه فرصت این رو داده که تدریجی از خانواده ش جدا بشه، با همسرش به سفرهایی بره که اصلا قبلا نمیرفته و قدر زندگی رو بسیار بسیار بیشتر بدونه. البته روز ها وشب های بی قراری زیادی هم داشتن و همه چیز هم به خوبی و خوشی نبوده اما استقامت و پایداری ش مثال زدنیه.در جهت حمایت از ناشر و مترجم و بخش نشر چه بهتر که کتاب رو بخرید و بخونید.

آخرین سخنرانی،نشر دایره،مترجم صدیقه ابراهیمی

. . . .دیوارهای بلند را نساخته اند تا مانع رسیدن ما به رویاهایمان شوند. دیوارها را ساخته اند تا با سخت کوشی و عبور از آنها، به خود و دیگران نشان دهیم که رویاهایمان چقدر برایمان مهم هستند. دیوارها مانع ما نیستند. دیوارها وجود دارند تا مانع کسانی شوند که به اندازه ی ما، رویاهایشان را دیوانه وار دنبال نمیکنند

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۶ ، ۲۲:۵۲
بهنام فلاح

گفت و گویی که خواهید خوند سوالای من ازسرتیم ماموران نیروی انتظامی(گشت امنیت اخلاقی) بود و در سنگ فرش شهر تبریز ساعت20:32 امروز انجام یافته است:

+ سلام حاج آقا خسته نباشید، من یک سوال داشتم.

 *بلی بفرما جوان

+عرضم به خدمت ما پسرا میتونیم شلوارک بپوشیم؟

*نه معلومه نه

+ خب اخه خانوم ها تا سال پیش از رو مچ بود شلوارشون،امسال پایین ساق هست(در حالی که دارم با دستم نشون میدم اندازه مورد نظرم رو) تا 3سال با همین بالا رفتن میشه شلوارک، باز م ما نمیتونیم شلوارک بپوشیم؟

*ما باید خودمونو حفظ کنیم اونا هم در همین سطح میمونن و بالاتر هم نره خوبه.

نمیدونم شما از مضمون گفت و شنود های بالا چی برداشت می کنید یا تو دلتون میگید خب تو نگاه نکن و این حرفا که من منظورم اون حرف ها نیست صرفا احساس میکنم این روز ها که در برخی محافل حقوق زنان در بوق و کرنا میشه یکم هم از حقوق مرد ها باید صحبت بشه و  دید صدقه ای به زنان هم از طرف خود زنان برداشته بشه منظورم از دید صدقه ای چیه:

-در دانشگاه و موقع بستن لیست برای انتخابات تشکل ها گفته میشه یه خانوم هم حتما باشه. خب عزیز من اگر خانوم ها توانمند هستند که میتونن همه لیست هم باشن و اگر نیستن حتی اون یه نفر هم نباید باشه. در ضمن اگر نسبت جمعیتی نصف نصف که باید نصف لیست اونجوری باشه.

-در ابعاد بزرگتر حرف و حدیث های این روزها در ارتباط با تشکیل کابینه دولت دوازدهم با وجود حتی زنان که انگار به نوعی گدایی وزارت تبدیل شده بود و حتی دوستان قلم به دست هم حمایت میکردند. به نظر بنده در انتخاب برای هر منصبی بحث شایستگی و شایسته سالاری بدون در نظر گرفتن جنسیت باید مد نظر باشه. احساس میکنم این دیدگاه صدقه ای نوع جدیدی از پایمال شدن حقوق زنان میتونه باشه که خود جنس مونث هم دامن میزنند بهشون. البته شاید بگن که نه خب این حرکت پله ایه و امروز دو نفر بعد چند نفر و این ها که بحث من زیر سوال بردن تفکر هستش و نه تاکتیک مورد نظر. در ضمن قصدم از بحث بالا زیر سوال بردن وجود آزادی پوشش یا عدم آن(بدون در نظر گرفتن اعتقاد شخصی) نبود و(قسمت شوخی) بحثم این بود در قضیه پوشش میتونیم ما هم از امسال شلوار کوتاه رو امتحان کنیم تا به شلوارک برسیم در سالا های آینده. وگرنه این بحث حقوق پوشش زنان با این سرعتی که پیش بره برخی از محله های کشور هلند(برای خوانندگان اهل دل) برای مدل برداری میان به محله های کشور عزیزمون و باز ما با شلوار جین و حداکثر تی شرت داریم میگردیم.

پی نوشت: وجود اخلال در دستگاه های مرکزی فرهنگی نتیجه ای جز این نسل دهه 80 با ویژگی های عجیب و غریبش نخواهد بود. به قول پیام های تلگرامی، نسل 60 و اوایل دهه 70داداش کایکو و نماینده حاکم بزرگ میدیدن این(کلمه ای بی ادبانه) شدن، نسلی که جاستین بیبر و لیتو(این چرا خداییش؟باز قبلی بهتر بود) اوج آمالش باشد انتظاری ازش نمیرود.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۶ ، ۲۲:۳۵
بهنام فلاح

پیش نوشت: بنا بر تجربه دوستان وبلاگ نویس قدیمی، بهتر است تیتر نوشته را جایی نوشت و پس از 3روز چکش کاری ذهنی مطلبی نوشت ولی به دلیل مبارزه(آره واقعا مبارزه است) با به تعویق انداختن حتما باید مینشستم و مینوشتم.

متن اصلی: درد اندک دندان باعث شد تا رهسپار مطب دندان پزشک شده و سپس به تهیه عکس رادیولوژی مبادرت ورزم.شلوغ بود و افراد منتظر. وجود چند مجله دانستنی ها بر روی میز میتوانست نگذارد زمان به بیهودگی بگذرد. جدیدترین شماره را برداشتم و شروع به ورق زدن کردم و مطالب مفید و جالبی هم بود:

اول: اینکه لزوما هرچیز جالبی مفید نیست و هرچیز مفیدی هم لزوما جالب نیست. برای مطاله بیشتر تمرین های تسلط کلامی متمم مراجعه شود.(منظورم جدی گرفتن استفاده صحیح از کلمات بود)

دوم: از چیزهای مفید میتوان به تحقیقات جدید در ارتباط با گیاه خواری و انواع آن اشاره کرد. نتیجه بررسی ها به استفاده کم از گوشت قرمز اشاره داشت(بین 80تا 160 گرم در روز) و حذف مطلق گوشت قرمز به نتایج مثبتی هم منتهی نمی شود.(البته اگر گیاه خوار هستید و دلیل تغذیه ای دارید وگرنه دلایل دیگه اعم از رحم و عطوفت رو اشاره نکرده بود)

مصرف بیش از پنج نوبت قهوه روزانه(میزان دقیق یاد نیست، ببخشید) توصیه نشده است و همچنین استفاده کالباس به طور متوسط بیش از 2ورق در روز میتونه مشکلات جدی رو برای سلامتی ایجاد کنه.

خب شاید این هارو میدونستید و یا بر اساس استدلال هایی اعم از اینکه پارازیت مارو نکشه، آلودگی هوا میکشه و ... اسم قاتل های بالقوه ایرانیان رو به رخ بنده میکشید حرفی ندارم.

سوم:خب نوبت بحث جالبه...همونجور که گفتم تفاوت های بسیاری بین مسایل مفید، جذاب، کاربردی، سخت فهم و ازین قبیل کلمات هست.

تا الان فکر کردید مجوع اعداد 1 تا بی نهایت چند میشه؟

شاید اولین چیزی که به ذهنتون میاد خود بی نهایته یا یه عدد با تعداد زیادی صفر و رقم و عدد.یا اینکه یه 1 اینور صفحه بنویسیم سه نقطه بذاریم و بگیم خیلی زیاده.

خب باید خدمتتون عرض کنم نه هیچ کدوم این ها نیستند. اول اینکه عدد مورد نظرمون کسری هست. دوم اینکه عدد مورد نظر قدر مطلقش بین صفر و یکه و از همه جالب تر منفیه. بلی مجموع اعداد 1تا بی نهایت میشه: منفی یک دوازدهم. این مطلب صرفا ازون جهت میتونه تلنگری بر ذهن باشه و از جذابیت به مفید بودن تبدیل شه که هروقت هرچیزی رو بدیهی فرض کردیم یک مکثی بکنیم، اندکی فکر کنیم، اندکی وایستیم و فکر کنیم چقدر اطمینان داشتم که مجموع این عدد ها یه چیز خفن بزرگ میشه اما چی شد؟ لان به این مساله بدیهی که میخوام در موردش حکم صادر کنم و حرفی بزنم یا هرعمل در ارتباط با اون پدیده ببینم آیا علم و آگاهی مورد نظر در ارتباط با اون رو دارم یا نه. پس میتونه حداقل یه نتیجه مفید و حتی کاربردی داشته باشه.

چهارم: این بخش نه مفیده نه جذاب، نمیدونم رده بندیش چیه ولی در ارتباط با امانویل مکرون رییس جمهوره فرانسه است. و میتونم بگم بیشتر حس درونیمه و زیاد تحلیل مستدل منطقی نیست. به تجربه(اندکم) متوجه شدم که گاهی یک نماینده، یک سمبل یا یک نشانه از یک جامعه آماری وسیع میتونه حس درونی ما هارو نسبت به کل اون جامعه آماری تغییر بده.(البته اینکه ذهن انسان برای راحتی در قضاوت و تحلیل به طبقه بندی روی میاره و دچار استریوتایپ میشه همیشه در ذهنم هست).

خب حس خودتون رو نسبت به آمریکای دوران اوباما و آمریکای دوران ترامپ بررسی کنید. الان هم فکر کنید به سارکوزی و اولاند و ماکرون. اگر اندکی اهل دنبال کردن اخبار سیاست و مسایل روز باشید به نظرم باید حس و حالتون نسبت به ماکرون خیلی بهتر از حس تون نسبت به اولاند باشه. کسی که تو 39سالگی خیلی خیلی از تجربیات و پست های مهم رو داشته و داره و به نظرم شاید میخواد(تا الان تونسته احتمالا) فرانسه رو به مرکز پژوهش های زیست محیطی و تغییرات اقلیمی تبدیل کنه. چیزی که شاید ترامپ متوجهش نشده و نمیشه که جهان آینده به احتمال بسیار مذاکرات سر نفت و منابع انرژی نخواهد بود چون باید زمین و محیطی برای زندگی باشه تا بشه به این موارد هم رسید. البته قابل به ذکر است که در شکل گیری بحران هایی مثل جنگ سوریه و شکل گیری داعش، خشکسالی و از بین رفتن صنعت کشاورزی و انباشت حاشینه نشینی رو نمیشه نادیده گرفت(عامل اصلی نیستن ولی کاتالیزوری جهت جذب سریع نیرو بوده اند).دولت فراسنه به هر طرح پژوهشی قراره بین 1 تا 1و نیم میلیون دلار بودجه اختصاص بده. اسم سایتش رو هم گذاشته MAKE OUR PLANET GREAT AGAINکه یه نوعی تیکه به شعار ترامپه. به عکس های اجلاس چند روز قبل مونیخ رو نگاه کنید. از روی عکس نمیشه گفت اما با توجه به اوضاع احوال جهان آمریکا دیگه به تنهایی مرکز جهان نیست.

پی نوشت طنازانه:دوستی گفت این ماکرون خیلی زرنگه و من از اولش میدونستم. گفتم از کجا میدونستی؟ فرمود کسی که تو 15سالگی مخ معلم 39 ساله ش رو بزنه محشره پسر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ تیر ۹۶ ، ۰۰:۲۹
بهنام فلاح

مدتی میشد که تمام پست هایم را از اینستاگرام برداشتم و صرفا مانده یه عکس و لینک وبلاگ و یک قطعه شعر. قبل از آن هم به تلگرام در اواخر هفته سر میزدم که بنا بر ملاحظاتی کاری(شاید یکم هم وادادگی جلوی دوپامین های ماخوذه از تلگرام)حضورم بیشر شده است(فقط دسکتاپ).توییتر نداشته و ندارم و سوآرم شاید یکی از بی مفهوم ترین برنامه هایی است که تا به حال دیده ام(یا حداقل من مفهومش را درک نمیکنم یا چنان به حدی از ابتذال در کاربرد رسیده است که برای اعلام مکان جهت گیری در تخت خواب فرد مورد نظر بکار میرود)خب تا اینجا شاید بگویید به ما ربطی ندارد(در حالت مودب) ولی بیشتر قصد نوشتن در این مورد را داشتم که تا الان از خودتون پرسیدید که چرا من باید در چنین شبکه هایی باشم؟ لزوما به چه دلیل باید اکانت ایسنتاگرام داشته باشم یا توییت کنم یا مثلا به من چه که یک دوست مشاهده شده در یک مهمانی دیشب شام چه خورده و درکجا بوده؟ یا استوری های حکمت آمیز از دوستان و بدتر از همه(این یکی خداییش خیلی حرصم داده) مفهوم استوری گذاشتن هنگام رانندگی با یک آهنگ چی هست؟خودشم نه منظره ای هست،نه مفهوم خاصی. تا اینجا مشکل کار من هستم؛یعنی خب انگار بقیه با این کار مشکلی ندارند ومیتوانند به من بگویند خوش گتدین! سویموسن باخما! که من هم در راستای پوشاندن جامه عمل به چنین تصمیمی همین کار را انجام دادم.از حق نگذریم اگر این شبکه های اجتماعی نبودند احتمالا نرخ ازدواج از همینی هم که الان هست پایین تر میشد و اگر خدایی نکرده سیاستگذار سوآرم بفهمه که جوانان غیور ایرانی چه استفاده های مفیدی در جهت بسط فناوری انجام دادند احتمالا تا آخر عمر خودش رو ممنوع التکنولوژی میکرد.در کل حرفم این نیست که شبکه های اجتماعی بدند و زشت و اه و پیس،مشکل جای دیگری است( به قول صدرا علی آبادی). ما قبل از تلگرام هم کتاب منتهی به بهبود رفتار نمیخواندیم(نگفتم صرفا خواندن کتاب و حمال کتاب بودن)ما قبل از ورود به توییتر هم صرفا با کف سیاست آشنا بودیم نه با حسین بشیریه و همایون کاتوزیان. اوج فعالیت سیاسی هم شده 140کاراکتر که گاها تاثیر هم میگذارد اما صرفا از باب شخصی عرض میکنم بودن در چنان فضایی نمی ارزد. باتوجه به زمانی که میگذاریم،صرف میکنیم.ترجیح میدهم بیشتر با مفاهیم پایه ای تر و مسایلی که تصویری شفاف تر و ارزنده تر دارند وقت بگذرانم.صرفا دلنوشته ای بود تا بگویم عمرمان را سر مسایل بیهود تلف نکنیم که اگر صرفا در اتاق بنشینیم و به آهنگ گوش دهیم بهتر از شوآف های اینستاگرام است. این هم جمله اخر از وبلاگ صدرا:

هر صدوچهل کاراکتری که از زندگی روزمره یک انسان معمولی در توییتر میخوانیم، صدوچهل کاراکتر از هزاران کتابی  است که میتوانستیم به جای آن توییت بخوانیم و نخوانده‌ایم. خیلی از آن کتابها شامل ایده‌هایی هستند که ممکن است زندگی‌مان را برای همیشه تغییر بدهند و توسط افراد بزرگ تاریخ نزد ما به امانت گذاشته شده‌اند.دفعه‌ی بعدی که توییتر را باز کردید به این موضوع فکر کنید.

دفعه بعدی که تلگرام و اینستاگرام و سوآرم را هم بازکردید به این ها فکر کنید و به وبلاگ پایین هم سر بزنید اگر فرصتی داشتید.

  https://sadraa.me


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ تیر ۹۶ ، ۱۵:۲۱
بهنام فلاح