نونِ نوشتن

بند زبان را ببندیم و بال اندیشه را بگشاییم

نونِ نوشتن

بند زبان را ببندیم و بال اندیشه را بگشاییم

صرفا جهت خواندن

شنبه, ۱۷ تیر ۱۳۹۶، ۰۳:۲۱ ب.ظ

مدتی میشد که تمام پست هایم را از اینستاگرام برداشتم و صرفا مانده یه عکس و لینک وبلاگ و یک قطعه شعر. قبل از آن هم به تلگرام در اواخر هفته سر میزدم که بنا بر ملاحظاتی کاری(شاید یکم هم وادادگی جلوی دوپامین های ماخوذه از تلگرام)حضورم بیشر شده است(فقط دسکتاپ).توییتر نداشته و ندارم و سوآرم شاید یکی از بی مفهوم ترین برنامه هایی است که تا به حال دیده ام(یا حداقل من مفهومش را درک نمیکنم یا چنان به حدی از ابتذال در کاربرد رسیده است که برای اعلام مکان جهت گیری در تخت خواب فرد مورد نظر بکار میرود)خب تا اینجا شاید بگویید به ما ربطی ندارد(در حالت مودب) ولی بیشتر قصد نوشتن در این مورد را داشتم که تا الان از خودتون پرسیدید که چرا من باید در چنین شبکه هایی باشم؟ لزوما به چه دلیل باید اکانت ایسنتاگرام داشته باشم یا توییت کنم یا مثلا به من چه که یک دوست مشاهده شده در یک مهمانی دیشب شام چه خورده و درکجا بوده؟ یا استوری های حکمت آمیز از دوستان و بدتر از همه(این یکی خداییش خیلی حرصم داده) مفهوم استوری گذاشتن هنگام رانندگی با یک آهنگ چی هست؟خودشم نه منظره ای هست،نه مفهوم خاصی. تا اینجا مشکل کار من هستم؛یعنی خب انگار بقیه با این کار مشکلی ندارند ومیتوانند به من بگویند خوش گتدین! سویموسن باخما! که من هم در راستای پوشاندن جامه عمل به چنین تصمیمی همین کار را انجام دادم.از حق نگذریم اگر این شبکه های اجتماعی نبودند احتمالا نرخ ازدواج از همینی هم که الان هست پایین تر میشد و اگر خدایی نکرده سیاستگذار سوآرم بفهمه که جوانان غیور ایرانی چه استفاده های مفیدی در جهت بسط فناوری انجام دادند احتمالا تا آخر عمر خودش رو ممنوع التکنولوژی میکرد.در کل حرفم این نیست که شبکه های اجتماعی بدند و زشت و اه و پیس،مشکل جای دیگری است( به قول صدرا علی آبادی). ما قبل از تلگرام هم کتاب منتهی به بهبود رفتار نمیخواندیم(نگفتم صرفا خواندن کتاب و حمال کتاب بودن)ما قبل از ورود به توییتر هم صرفا با کف سیاست آشنا بودیم نه با حسین بشیریه و همایون کاتوزیان. اوج فعالیت سیاسی هم شده 140کاراکتر که گاها تاثیر هم میگذارد اما صرفا از باب شخصی عرض میکنم بودن در چنان فضایی نمی ارزد. باتوجه به زمانی که میگذاریم،صرف میکنیم.ترجیح میدهم بیشتر با مفاهیم پایه ای تر و مسایلی که تصویری شفاف تر و ارزنده تر دارند وقت بگذرانم.صرفا دلنوشته ای بود تا بگویم عمرمان را سر مسایل بیهود تلف نکنیم که اگر صرفا در اتاق بنشینیم و به آهنگ گوش دهیم بهتر از شوآف های اینستاگرام است. این هم جمله اخر از وبلاگ صدرا:

هر صدوچهل کاراکتری که از زندگی روزمره یک انسان معمولی در توییتر میخوانیم، صدوچهل کاراکتر از هزاران کتابی  است که میتوانستیم به جای آن توییت بخوانیم و نخوانده‌ایم. خیلی از آن کتابها شامل ایده‌هایی هستند که ممکن است زندگی‌مان را برای همیشه تغییر بدهند و توسط افراد بزرگ تاریخ نزد ما به امانت گذاشته شده‌اند.دفعه‌ی بعدی که توییتر را باز کردید به این موضوع فکر کنید.

دفعه بعدی که تلگرام و اینستاگرام و سوآرم را هم بازکردید به این ها فکر کنید و به وبلاگ پایین هم سر بزنید اگر فرصتی داشتید.

  https://sadraa.me


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۴/۱۷
بهنام فلاح

نظرات  (۱)

۱۷ تیر ۹۶ ، ۲۳:۵۰ سعید رمضانی
روون نوشته بودی. خوشم اومد و میلم به خوندن پست دیگه‌ای ازت بیشتر شد. با پاراگراف‌بندی و فونت بهتر، قشنگ‌تر میشه(:

ایده هم مفید بود. یعنی آدم یه زوم بک بکنه و سوال بپرسه که چرا اصلا باشم؟
برا خودم بیشتر همون قضیه دختر و جلب توجه و حداقل لایک رو گرفتن و یه کامنت (: از دخترا گرفتنه. مخصوصا که دوست دختری/همسری نیست که همین لبخند رو بهم بزنه.
پاسخ:
پاراگراف بندی و فونت را بهتر از قبل میکنیم، امیدوارم  در گرفتن لبخند های مختلف و متفاوت موفق باشی.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی